معنی تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن, معنی تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن, معنی تcاma lcbj، fdcmj اkbj، اtaاjbj, معنی اصطلاح تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن, معادل تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن, تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن چی میشه؟, تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن یعنی چی؟, تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن synonym, تراوش کردن، بیرون امدن، افشاندن definition,